۱۳۸۹ دی ۲۷, دوشنبه

کارهای عجیب او





روز یکشنبه قبل از اینکه به کلیسا برم خیلی‌ ناراحت بودم ، در روزهای اخیر اکثر خبرها از نقاط مختلف دنیا در مورد ظلم و ستمی و فشاری هست که به ایمانداران به مسیح دارد میشود.بمبگذاری در کلیساهای مصر و عراق ، بازداشت ۷۰ تن‌ از ایمانداران در ایران و ...

دوستی‌ تعریف میکرد که فرزند ۱۴ ساله یک خانواده‌ی ایماندار به مسیح را فقط به خاطره ایمانش سوزانده اند و همهٔ بدن این دختر ۱۴ ساله سوخته و در وضعیت بدی خود را به ترکیه رسانیده اند...و این خواهر ۱۴ ساله هر روز درد شدیدی میکشد.

کلیسا که آمدم هنوز در این افکار بودم، تا اینکه با دوستی‌ مشغول صحبت شدیم ، این دوستمان گویا چند سالی‌ هست که به کلیسا میاید ولی‌ هنوز نجات را دریافت نکرده و هنوز در شک و تردید است .ایشان تعریف میکنند که من آمدم در این کلیسا حقیقت را بیابم ولی‌ حقیقت اینجا هم نیست و ادامه دادند که سالها در ایران به تعلیم روح خود پرداخته اند و قادر هستند که یک تلفن یا هر اشیأ خراب شده را با تمرکز درست کنند و این را ربط میداد به موضوعی که در کلیسا دیده بود که در اثر روح القدس بسیاری برای مدت کوتاهی از حال می‌رفتند،،،وقتی‌ اینها را با آب او‌ تاب تعریف میکرد نمی‌دانستم چه جوابی‌ برایش بدهم که نه از من دور شود و نه حرفی‌ بزنم که حرف او نیز منطقی‌ به نظر آید..برای لحظه‌ای از خداوند خواستم که او با ایشان سخن بگوید ..و من جوابی‌ که به او دادم این بود: گفتم دوست من حقیقت را اگر در میان مردم بگردی پیدا نخواهی کرد ، حقیقت اصلی‌ همان خود خداوند و کلام اوست و ادامه دادم این کار بسیار عجیب و جالبی‌ است که میتوانید یه تلفن یا هر چیزی را با تمرکز درست کنید و قبول می‌کنم شما قادر هستید با همان تمرکز من را هم بیهوش کنید ولی‌ آیا قادر هستید قلب سیاه و گناهکار من را نیز درست بکنید؟؟آیا میتوانید با آن تمرکز مسیر زندگی‌ من را از گناه به پاکی‌ تغییر دهید؟؟آیا میتوانید من را از مرگ نجات دهید؟؟

برای لحظه‌ای صورت تغییر یافتهٔ او را دیدم، مثل این بود که به بن بستی رسیده باشد...آمد تا بحث را ادامه دهد که من اجازه گرفتم و صحبت را تمام کردم ، و هنوز در فکر آن دختر ۱۴ سال به طبقه پائین رفتم ، همیشه از شبانم شهادتهای نیکو شنیده ام، امروز هم منتظر بودم که کاری زیبایی‌ از خداوند برایم بگوید شاید تسکینی باشد بر شنیدن خبر آن خواهر ۱۴ ساله، که همان موقع ابرهیم آمد و شبانم از کار عجیبی‌ که خداوند در زندگی‌ ابراهیم انجام داده بود برایم صحبت کرد..ابراهیم یک آقای ۳۵ ساله به نظر میاید همراه با پسر کوچکش به اینجا آماده و مادر زاد کر و لال بوده است .. شبانم ادامه دادند که هفتهٔ قبل برای ابراهیم در کلیسا دعا کردند و برای او از خداوند شفا خواسته اند و در حین دعا یکی‌ از گوشهای او به صداها عکس‌العمل نشان داده است .. ابراهیم اکنون کم هم باشد میشنود و با این شنوایی شروع به یادگیری صحبت کردن هم کرده است ... هللویاه بر خداوند .. شکر به نام او ، شکر به کارهای عجیب او ..واقعا که کارهای او نیکو و عجیب است ..

او همیشه کارهای عجیب می‌کند و ایمان دارم که در زندگی‌ آن دوستی‌ که در تردید هست و با منطق‌های خود در جنگ هست هم کار عجیبی‌ خواهد کرد .. ایمان دارم خداوند از آن دوست و ابراهیم و آن دختر ۱۴ ساله شاهدانی نیکو خواهد سخت و آنها را برای کار عظیم خود به کار خواهد گرفت.

فیض عیسی مسیح خداوند با شما

آمین

هیچ نظری موجود نیست: