خلقت تازه
واژۀ احیا در عهدجدید و عهدعتیق به دو معنای مختلف اما مرتبط به هم بکار رفته است. این واژه در عهدجدید، یک بار بهصورت اسم و سه بار بهصورت فعل بکار رفته و در هر چهار مورد به احیای نهایی خلقت اشاره دارد (برای نمونه نگاه کنید به اعمال رسولان ۳:۲۱). اما مفهوم احیا در واقع به نبوتهای انبیای عهدعتیق برمیگردد، بخصوص به زمانی که قوم خدا در تبعید و به دور از سرزمین خود بسر میبردند. بهعنوان مثال، ارمیای نبی زمانی را پیشگویی میکند که قوم اسرائیل در سرزمین بابل در تبعید هستند اما سپس به موطن خود باز میگردند (ارمیا ۲۷:۲۲). احیا برای انبیای عهدعتیق، بازگشت از تبعید قلمداد میشد. شبیه این نوع نبوتها را میتوان در نوشتههای سایر انبیا از جمله حزقیال (حزقیال ۳۷)، اشعیا (اشعیا ۴۰-۵۵) و دانیال (دانیال ۹) نیز شاهد بود. از نگاه یهودیان، مفهوم احیا و بازگشت بیشتر جنبۀ مادی داشت. یهودیان زمانی را متصور میشدند که در آن پادشاه اسرائیل مانند آنچه در زمان داوود باب بود بار دیگر بر سایر ملل حکمرانی میکند و برکات مادی را بر اسرائیل جاری میسازد (حتی شاگردان مسیح نیز از احیا چنین تصوری داشتند: اعمال ۱:۶).
ولی در عهدجدید در زندگی و خدمات عیسی مسیح و همچنین در تعالیم پولس رسول، میبینیم که احیا از حالت و معنای صرفاً مادیِ آن فراتر میرود و به تازه شدن دوبارۀ آفرینش اشاره میکند. احیا در عهدجدید فقط بازگشت جغرافیایی از سرزمینی چون مصر یا بابل نیست، بلکه منظور از این واژه، خروج و یا بازگشت از قدرت گناه است - یعنی عامل اصلیای که قوم خدا را همیشه به اسارت دشمنان برده است. عهدجدید زمانی را میبیند که ریشۀ همۀ اسارتها یعنی همانا گناه خشکانده میشود و آفرینش دوباره به حالت اولیۀ عاری از گناه (یعنی عدن احیا شده) باز میگردد. برای مسیحیان، این احیا با تعلق پیدا کردن به عیسی مسیح و یکی شدن با او آغاز میگردد. روح خدا نیز در این روند احیا، بهتدریج ما را از تمام عناصری که باعث میشود نسبت به خدا بیگانه شویم (یعنی از سرزمین اسارت)، آزاد میسازد تا با اشتیاق چشمانتظار روزی باشیم که همۀ خلقت کاملاً تازه و احیا گردد (رومیان ۸:۱۸-۲۵).
واژۀ احیا در عهدجدید و عهدعتیق به دو معنای مختلف اما مرتبط به هم بکار رفته است. این واژه در عهدجدید، یک بار بهصورت اسم و سه بار بهصورت فعل بکار رفته و در هر چهار مورد به احیای نهایی خلقت اشاره دارد (برای نمونه نگاه کنید به اعمال رسولان ۳:۲۱). اما مفهوم احیا در واقع به نبوتهای انبیای عهدعتیق برمیگردد، بخصوص به زمانی که قوم خدا در تبعید و به دور از سرزمین خود بسر میبردند. بهعنوان مثال، ارمیای نبی زمانی را پیشگویی میکند که قوم اسرائیل در سرزمین بابل در تبعید هستند اما سپس به موطن خود باز میگردند (ارمیا ۲۷:۲۲). احیا برای انبیای عهدعتیق، بازگشت از تبعید قلمداد میشد. شبیه این نوع نبوتها را میتوان در نوشتههای سایر انبیا از جمله حزقیال (حزقیال ۳۷)، اشعیا (اشعیا ۴۰-۵۵) و دانیال (دانیال ۹) نیز شاهد بود. از نگاه یهودیان، مفهوم احیا و بازگشت بیشتر جنبۀ مادی داشت. یهودیان زمانی را متصور میشدند که در آن پادشاه اسرائیل مانند آنچه در زمان داوود باب بود بار دیگر بر سایر ملل حکمرانی میکند و برکات مادی را بر اسرائیل جاری میسازد (حتی شاگردان مسیح نیز از احیا چنین تصوری داشتند: اعمال ۱:۶).
ولی در عهدجدید در زندگی و خدمات عیسی مسیح و همچنین در تعالیم پولس رسول، میبینیم که احیا از حالت و معنای صرفاً مادیِ آن فراتر میرود و به تازه شدن دوبارۀ آفرینش اشاره میکند. احیا در عهدجدید فقط بازگشت جغرافیایی از سرزمینی چون مصر یا بابل نیست، بلکه منظور از این واژه، خروج و یا بازگشت از قدرت گناه است - یعنی عامل اصلیای که قوم خدا را همیشه به اسارت دشمنان برده است. عهدجدید زمانی را میبیند که ریشۀ همۀ اسارتها یعنی همانا گناه خشکانده میشود و آفرینش دوباره به حالت اولیۀ عاری از گناه (یعنی عدن احیا شده) باز میگردد. برای مسیحیان، این احیا با تعلق پیدا کردن به عیسی مسیح و یکی شدن با او آغاز میگردد. روح خدا نیز در این روند احیا، بهتدریج ما را از تمام عناصری که باعث میشود نسبت به خدا بیگانه شویم (یعنی از سرزمین اسارت)، آزاد میسازد تا با اشتیاق چشمانتظار روزی باشیم که همۀ خلقت کاملاً تازه و احیا گردد (رومیان ۸:۱۸-۲۵).
عید هفتهها
عید هفتهها که احتمالاً در پاییز جشن گرفته میشد، در تقویم یهودیان از اعیاد مربوط به دروی محصول بود. این عید در روز پنجاهم (یا همان پنطیکاست)، یعنی هفت هفته پس از عید فصح برگزار میشد (لاویان ۲۳:۱۵ و ۱۶). قوم خدا در پنجاهمین روز پس از عید فصح موظف بودند دست به هیچ کاری نزنند و در عوض با یکدیگر جمع شده، برکت خدا را جشن بگیرند (لاویان ۲۳:۲۱). در جریان این جشن، کاهن دو قرص نان را به نشانۀ نوبر برکت خدا بلند میکرد و آنها را به حضور خدا تکان میداد، و قربانیهای دیگری نیز برای خدا گذرانده میشد (لاویان ۲۳:۱۷-۲۰). همچنین در این روز، اسرائیلیان اجازه نداشتند کنارههای مزارع خود را درو کنند تا افراد فقیر در میان قوم و نیز افراد غریبه بتوانند از باقیمانده محصول استفاده کنند و گرسنه نمانند.
و اما این عید هفتهها که در اصل برای یهودیان عیدی مختص برداشتِ نوبر محصول بود، در ادبیات بینالعهدین، یعنی متونی که علاوه بر کتب عهدعتیق برای یهودیان مرجع محسوب میشد و عمدتاً شامل تفاسیری بر تورات بود، بُعدی روحانی پیدا کرد و بهعنوان سمبل اعطای شریعت در کوه سینا معرفی شد زیرا در این متون آمده بود که عید هفتهها مصادف است با سالگردِ اِعطای شریعت موسی توسط خدا (رجوع کنید به کتاب یوبیل، از کتبِ ادبیات بینالعهدین، ۱:۱ و ۶:۱۷). این عید، یا بهعبارت بهتر تفسیرِ روحانی از آن، در عهدجدید و بخصوص در اعمال رسولان فصل ۲ با واقعۀ پنطیکاست و نزول روح خدا بر شاگردان و پیروان عیسی همراه گردید. درست همانطور که عید هفتهها، یعنی جشنِ نوبر محصول که پنجاه روز پس از عید فصح برگزار میشد نمایانگرِ برکات الهی خدا در آینده بود، حال در دوران عهدجدید نزول روحالقدس در واقعۀ پنطیکاست (که آن هم تقریباً پنجاه روز پس از عید فصح و قربانی شدنِ بره خدا رخ داد) نوبرِ برکاتی است که خدا در آینده بر قوم خود جاری خواهد ساخت. همانگونه که موسی شریعت را از جانب خدا برای قوم اسرائیل آورد، حال در عهدجدید این شریعت توسط روح خدا بجای الواح سنگی بر قلبهای مؤمنین مکتوب میشود. نزول روحالقدس در واقعه پنطیکاست تحقق نبوت ارمیا (در ۳۱:۳۱-۳۴) و حزقیال (در ۳۶:۲۶) بود که پیشگویی کرده بودند خدا روزی شریعت خود را بر دلهای ما خواهد نوشت. پولس نیز در رومیان ۸:۲۱ از روح خدا بهعنوان نوبر برکات الهی یاد میکند که همچون بافه گندم جنبانیدنی در عید هفتههاست.
یهودیان در عید هفتهها بهیاد میآوردند که برکت بزرگ خدا در راه است و تجربۀ کنونی آنان از مواهب الهی در قیاس با برکات آینده بسیار ناچیز است. در عهدجدید نیز خدا با فرستادن روح خود بر شاگردان در واقعه پنطیکاست (تحقق نبوت یوئیل) یادآوری میکند که حصاد عظیم خدا که همانا جانهای گمشده است در راه میباشد. جماعتی که در واقعه پنطیکاست حضور داشتند را میتوان همچون نوبری دانست از خیلِ کثیری که در آینده به جمعِ حصاد الهی خواهند پیوست.
و اما این عید هفتهها که در اصل برای یهودیان عیدی مختص برداشتِ نوبر محصول بود، در ادبیات بینالعهدین، یعنی متونی که علاوه بر کتب عهدعتیق برای یهودیان مرجع محسوب میشد و عمدتاً شامل تفاسیری بر تورات بود، بُعدی روحانی پیدا کرد و بهعنوان سمبل اعطای شریعت در کوه سینا معرفی شد زیرا در این متون آمده بود که عید هفتهها مصادف است با سالگردِ اِعطای شریعت موسی توسط خدا (رجوع کنید به کتاب یوبیل، از کتبِ ادبیات بینالعهدین، ۱:۱ و ۶:۱۷). این عید، یا بهعبارت بهتر تفسیرِ روحانی از آن، در عهدجدید و بخصوص در اعمال رسولان فصل ۲ با واقعۀ پنطیکاست و نزول روح خدا بر شاگردان و پیروان عیسی همراه گردید. درست همانطور که عید هفتهها، یعنی جشنِ نوبر محصول که پنجاه روز پس از عید فصح برگزار میشد نمایانگرِ برکات الهی خدا در آینده بود، حال در دوران عهدجدید نزول روحالقدس در واقعۀ پنطیکاست (که آن هم تقریباً پنجاه روز پس از عید فصح و قربانی شدنِ بره خدا رخ داد) نوبرِ برکاتی است که خدا در آینده بر قوم خود جاری خواهد ساخت. همانگونه که موسی شریعت را از جانب خدا برای قوم اسرائیل آورد، حال در عهدجدید این شریعت توسط روح خدا بجای الواح سنگی بر قلبهای مؤمنین مکتوب میشود. نزول روحالقدس در واقعه پنطیکاست تحقق نبوت ارمیا (در ۳۱:۳۱-۳۴) و حزقیال (در ۳۶:۲۶) بود که پیشگویی کرده بودند خدا روزی شریعت خود را بر دلهای ما خواهد نوشت. پولس نیز در رومیان ۸:۲۱ از روح خدا بهعنوان نوبر برکات الهی یاد میکند که همچون بافه گندم جنبانیدنی در عید هفتههاست.
یهودیان در عید هفتهها بهیاد میآوردند که برکت بزرگ خدا در راه است و تجربۀ کنونی آنان از مواهب الهی در قیاس با برکات آینده بسیار ناچیز است. در عهدجدید نیز خدا با فرستادن روح خود بر شاگردان در واقعه پنطیکاست (تحقق نبوت یوئیل) یادآوری میکند که حصاد عظیم خدا که همانا جانهای گمشده است در راه میباشد. جماعتی که در واقعه پنطیکاست حضور داشتند را میتوان همچون نوبری دانست از خیلِ کثیری که در آینده به جمعِ حصاد الهی خواهند پیوست.
کریسمس
کریسمس بهعنوان روز تولد مسیح، همه ساله در سراسر جهان مسیحیت جشن گرفته میشود. در این روز درختی تزیین میشود، دوستان و آشنایان به یکدیگر هدیه میدهند، بابانوئل با هدایای خود بچهها را خوشحال میسازد و همه چیز نوید شادی و شعف میدهد. اگرچه روز کریسمس برای غالب مسیحیان مصادف با ۲۵ دسامبر است، اما کلیسای رسالتی ارامنه روز ششم ژانویه، و کلیسای ارتدکس شرق روز ۷ ژانویه را در این رابطه جشن میگیرند. باید اذعان داشت که تعیین تاریخ دقیق تولد مسیح امری است غیر ممکن.
درباره ریشه این جشن، غالب محققان بر این باورند که رومیان در ایام زمستان سلسله جشنهایی داشتند بهنام ساتورنالیا (Saturnalia) که در این ایام کار تعطیل میشد و همگان به جشن و سرور میپرداختند. حتی بردگان نیز در این جشنها شرکت میکردند. نقطه اوج این جشنها روز ۲۵ دسامبر بود و رومیان این روز را تحت عنوان "روز تولد خورشید فاتح" جشن میگرفتند. برخی از محققان بر این باورند که مسیحیان برای ترغیب رومیان مشرک به ایمان آوردن به مسیح، روز تولد مسیح را با روز جشن ملی رومیان منطبق ساختند. بر اساس این دیدگاه، مسیحیان رومیان را تشویق کردند که بجای پرستش خورشید (Sun Worship) "پسر" را بپرستند (Son Worship). ناگفته نماند که برخی از پدران کلیسا با جشن تولد عیسی مخالف بودند، که از آن جمله میتوان به اریجن، ترتولیان و ایرنیوس اشاره کرد. در واقع باید گفت که مسیحیان از مفاهیم موجود در دنیای خود بهره جستند و از آن برای معرفی خدای خود استفاده کردند. بابانوئل و درخت کریسمس نیز در زمرۀ همین مفاهیم قرار دارند. برای مسیحیان، کریسمس صرفاً سمبلی است که به حقیقتِ بسیار مهمترِ انسان شدن خدا در عیسی مسیح اشاره دارد. خدا به جهان خاکی آمد تا انسان و مخلوق خاکی را آسمانی کند. و چه بجاست که در ایامی که بهطور سنتی در فرهنگ قدیم خورشید مورد پرستش واقع میشد، ظهور نور عالم یعنی پسر خدا جشن گرفته شود.
درباره ریشه این جشن، غالب محققان بر این باورند که رومیان در ایام زمستان سلسله جشنهایی داشتند بهنام ساتورنالیا (Saturnalia) که در این ایام کار تعطیل میشد و همگان به جشن و سرور میپرداختند. حتی بردگان نیز در این جشنها شرکت میکردند. نقطه اوج این جشنها روز ۲۵ دسامبر بود و رومیان این روز را تحت عنوان "روز تولد خورشید فاتح" جشن میگرفتند. برخی از محققان بر این باورند که مسیحیان برای ترغیب رومیان مشرک به ایمان آوردن به مسیح، روز تولد مسیح را با روز جشن ملی رومیان منطبق ساختند. بر اساس این دیدگاه، مسیحیان رومیان را تشویق کردند که بجای پرستش خورشید (Sun Worship) "پسر" را بپرستند (Son Worship). ناگفته نماند که برخی از پدران کلیسا با جشن تولد عیسی مخالف بودند، که از آن جمله میتوان به اریجن، ترتولیان و ایرنیوس اشاره کرد. در واقع باید گفت که مسیحیان از مفاهیم موجود در دنیای خود بهره جستند و از آن برای معرفی خدای خود استفاده کردند. بابانوئل و درخت کریسمس نیز در زمرۀ همین مفاهیم قرار دارند. برای مسیحیان، کریسمس صرفاً سمبلی است که به حقیقتِ بسیار مهمترِ انسان شدن خدا در عیسی مسیح اشاره دارد. خدا به جهان خاکی آمد تا انسان و مخلوق خاکی را آسمانی کند. و چه بجاست که در ایامی که بهطور سنتی در فرهنگ قدیم خورشید مورد پرستش واقع میشد، ظهور نور عالم یعنی پسر خدا جشن گرفته شود.
عید پاک
روز رستاخیز عیسی مسیح از مردگان یکی از مهمترین اعیاد مسیحیان است. روز یکشنبه برای اولین بار از سوی شورای نیقیه در سال ۳۲۵ میلادی رسماً بهعنوان روز قیام مسیح معرفی شد و بدین ترتیب مسیحیان روز یکشنبه را جایگزین روز شنبه یا "شبات" کردند که مطابق شریعت یهود، روز استراحت مذهبی یهودیان بود.
قیام مسیح از مردگان همه ساله در اواخر ماه مارس یا اوایل آوریل، در آغاز بهار جشن گرفته میشود. بد نیست ببینیم در پسِ عنوان و تاریخ این عید که در بین ایرانیان به عید پاک و در دنیای انگلیسیزبان به "ایستر" معروف است، چه سنتی نهفته است.
عنوان "پاک" برخلاف آنچه برخی تصور میکنند، ربطی به "پاکی" و "تمییزی" ندارد، بلکه ترجمه فرانسویِ عید قیام است. واژه فرانسوی "پاک" نیز خود از واژه لاتین "پاسخا" (Paskha) مشتق شده است که ریشهاش همان واژه عبریِ "پسَح"، مهمترین عید یهودیان است. علت این است که مصلوب شدن عیسی مسیح در هفتهای اتفاق افتاد که یهودیان بره پسح یا فصح را به یادبود خروج قوم یهود از اسارت مصر قربانی میکردند. درست همانطور که در شبِ واقعۀ پسح خون بره که بر سر درِ منازل قوم خدا پاشیده شده بود سبب رهایی آنان گردید، در واقعه صلیب و قیام مسیح نیز خونِ بره خدا سبب رهایی و رستگاریِ قوم جدید خدا شد ….
و اما در این مورد که واژه انگلیسیِ Easter از کجا آمده است دو نظر وجود دارد. برخی از محققین آن را برگرفته از لغت Easter میدانند که نامِ الهۀ نور یا بهار در میان اقوام آنگلوساکسون بود. آنگلوساکسونها این الهه را مظهرِ نورِ در حال تزاید میدانستند که نویددهندۀ رسیدن بهار و آغاز سال بود. به همین دلیل امروزه در آلمان جشنی سنتی بهنام Ester وجود دارد که در آن مردم تخممرغهای قرمز رنگ به نشانۀ تولد دوباره به یکدیگر میدهند. برخی دیگر معتقدند که عنوان Easter از لغتِ Eostarun در زبان قدیمی آلمان به معنی "فجر" یا "سپیدهدم" آمده است. شبیه همین لغت در زبان آلمان قدیم به معنی "سفید" نیز هست. جالب است که عید قیام از دیرباز روزی "سفید" دانسته میشد چون مسیحیانی که در این روز برای اولین بار غسل تعمید میگرفتند، به مناسبت جشن قیام مسیح جامههایی سفید میپوشیدند ….
مسیحیان معتقد به کتابمقدس، رستاخیز مسیح را آغازگر خلقت تازه میدانند زیرا خدا در پی آن است که همۀ آفرینش خود را از نو احیا کند و از مؤمنان به خود نیز دعوت کرده تا در این پروژۀ نوسازی با او همکاری کنند.
قیام مسیح از مردگان همه ساله در اواخر ماه مارس یا اوایل آوریل، در آغاز بهار جشن گرفته میشود. بد نیست ببینیم در پسِ عنوان و تاریخ این عید که در بین ایرانیان به عید پاک و در دنیای انگلیسیزبان به "ایستر" معروف است، چه سنتی نهفته است.
عنوان "پاک" برخلاف آنچه برخی تصور میکنند، ربطی به "پاکی" و "تمییزی" ندارد، بلکه ترجمه فرانسویِ عید قیام است. واژه فرانسوی "پاک" نیز خود از واژه لاتین "پاسخا" (Paskha) مشتق شده است که ریشهاش همان واژه عبریِ "پسَح"، مهمترین عید یهودیان است. علت این است که مصلوب شدن عیسی مسیح در هفتهای اتفاق افتاد که یهودیان بره پسح یا فصح را به یادبود خروج قوم یهود از اسارت مصر قربانی میکردند. درست همانطور که در شبِ واقعۀ پسح خون بره که بر سر درِ منازل قوم خدا پاشیده شده بود سبب رهایی آنان گردید، در واقعه صلیب و قیام مسیح نیز خونِ بره خدا سبب رهایی و رستگاریِ قوم جدید خدا شد ….
و اما در این مورد که واژه انگلیسیِ Easter از کجا آمده است دو نظر وجود دارد. برخی از محققین آن را برگرفته از لغت Easter میدانند که نامِ الهۀ نور یا بهار در میان اقوام آنگلوساکسون بود. آنگلوساکسونها این الهه را مظهرِ نورِ در حال تزاید میدانستند که نویددهندۀ رسیدن بهار و آغاز سال بود. به همین دلیل امروزه در آلمان جشنی سنتی بهنام Ester وجود دارد که در آن مردم تخممرغهای قرمز رنگ به نشانۀ تولد دوباره به یکدیگر میدهند. برخی دیگر معتقدند که عنوان Easter از لغتِ Eostarun در زبان قدیمی آلمان به معنی "فجر" یا "سپیدهدم" آمده است. شبیه همین لغت در زبان آلمان قدیم به معنی "سفید" نیز هست. جالب است که عید قیام از دیرباز روزی "سفید" دانسته میشد چون مسیحیانی که در این روز برای اولین بار غسل تعمید میگرفتند، به مناسبت جشن قیام مسیح جامههایی سفید میپوشیدند ….
مسیحیان معتقد به کتابمقدس، رستاخیز مسیح را آغازگر خلقت تازه میدانند زیرا خدا در پی آن است که همۀ آفرینش خود را از نو احیا کند و از مؤمنان به خود نیز دعوت کرده تا در این پروژۀ نوسازی با او همکاری کنند.
یـوبیـل
ریشهیابی واژه یوبیل دشوار است. ظاهراً این کلمه در اصل از ریشۀ عبریِ "یوبِل" بهمعنی قوچ مشتق شده است، زیرا از شاخ قوچ در سال یوبیل بهعنوان شیپور برای فراخوانی قوم خدا استفاده میشد. سال یوبیل پس از هفت دورۀ هفت ساله (سالهای شبات)، در سال پنجاهم اعلام میشد. این سال بهطور جامع در کتاب لاویان باب ۲۵ توضیح داده شده است.
فلسفه اعلان سال یوبیل بر دو رُکنِ اقتصادی و الهیاتی استوار است. دلیلِ اقتصادی آن، حفظ نهاد خانواده و زمین بود. پس از آنکه قوم اسرائیل سرزمین کنعان را تصرف کردند، این سرزمین بر اساس تعداد طایفههای این قوم بینشان تقسیم شد. زمین اساسیترین سرمایهای بود که میتوانست به هر طایفه یا خاندان تعلق داشته باشد. اگر اهالیِ طایفهای دچار قحطی میشدند، میبایست از طریق همین سرمایه، یعنی از طریق زمینی که در اختیار داشتند به یکدیگر کمک میکردند. افراد یک طایفه در صورت نیاز حتماً میبایست قطعه زمینِ خود را به فردی از همان طایفه که خویشاوندشان بود میفروختند، با این آگاهی که - بر اساس قانون یوبیل- در نهایت خواهند توانست پس از گذشت ۵۰ سال، خودشان یا فرزندانشان دوباره آن زمین را از خریدار پس بگیرند (لاویان ۲۵:۲۳). بدین ترتیب قانون یوبیل باعث حفظ وحدت و یکپارچگی در بین قوم میشد. در این سالِ پرفیض، قرضها بخشوده میشد، بردگان آزاد میگشتند، و زمین -همانطور که توضیح دادیم- به مالکان اصلی آن بازگردانده میشد.
و اما دلیلِ الهیاتی یوبیل، این واقعیت است که صاحباختیار اصلی زمین و بهعبارتی صاحب و مالکِ تمامِ هستی ما در نهایت خودِ خداست. خدا همچون پدری است که به فرزندان خود با گشادهدستی میبخشد. زمین هدیه پدر است به پسر خویش. بنابراین از قوم خدا انتظار میرفت که با نگریستن بر خدای بخشنده و باگذشت، از سخاوت و گذشتِ او درس بگیرند و آنها نیز با گشادهدستی و ترحم بر بیبضاعتان نظر کنند.
یوبیل مفهوم والایی است که پیشاپیش به مفهوم فیض مسیح اشاره دارد. هدف یوبیل احیا و آزادی بود و عیسی مسیح نیز در آغاز خدمت خود بر همین دو اصل تأکید ورزید (لوقا ۴:۱۶-۳۰). مسیح آمد تا نه فقط ما را از اسارت گناه آزاد کند، بلکه احیایی همه جانبه چه در بُعد اجتماعی و چه از لحاظ اقتصادی برای قوم خدا به ارمغان آورَد. کسی که به فیض مسیح گناهانش بخشیده میشود، باید این بخشش را در همۀ عرصههای زندگی در عمل به اجرا بگذارد.
فلسفه اعلان سال یوبیل بر دو رُکنِ اقتصادی و الهیاتی استوار است. دلیلِ اقتصادی آن، حفظ نهاد خانواده و زمین بود. پس از آنکه قوم اسرائیل سرزمین کنعان را تصرف کردند، این سرزمین بر اساس تعداد طایفههای این قوم بینشان تقسیم شد. زمین اساسیترین سرمایهای بود که میتوانست به هر طایفه یا خاندان تعلق داشته باشد. اگر اهالیِ طایفهای دچار قحطی میشدند، میبایست از طریق همین سرمایه، یعنی از طریق زمینی که در اختیار داشتند به یکدیگر کمک میکردند. افراد یک طایفه در صورت نیاز حتماً میبایست قطعه زمینِ خود را به فردی از همان طایفه که خویشاوندشان بود میفروختند، با این آگاهی که - بر اساس قانون یوبیل- در نهایت خواهند توانست پس از گذشت ۵۰ سال، خودشان یا فرزندانشان دوباره آن زمین را از خریدار پس بگیرند (لاویان ۲۵:۲۳). بدین ترتیب قانون یوبیل باعث حفظ وحدت و یکپارچگی در بین قوم میشد. در این سالِ پرفیض، قرضها بخشوده میشد، بردگان آزاد میگشتند، و زمین -همانطور که توضیح دادیم- به مالکان اصلی آن بازگردانده میشد.
و اما دلیلِ الهیاتی یوبیل، این واقعیت است که صاحباختیار اصلی زمین و بهعبارتی صاحب و مالکِ تمامِ هستی ما در نهایت خودِ خداست. خدا همچون پدری است که به فرزندان خود با گشادهدستی میبخشد. زمین هدیه پدر است به پسر خویش. بنابراین از قوم خدا انتظار میرفت که با نگریستن بر خدای بخشنده و باگذشت، از سخاوت و گذشتِ او درس بگیرند و آنها نیز با گشادهدستی و ترحم بر بیبضاعتان نظر کنند.
یوبیل مفهوم والایی است که پیشاپیش به مفهوم فیض مسیح اشاره دارد. هدف یوبیل احیا و آزادی بود و عیسی مسیح نیز در آغاز خدمت خود بر همین دو اصل تأکید ورزید (لوقا ۴:۱۶-۳۰). مسیح آمد تا نه فقط ما را از اسارت گناه آزاد کند، بلکه احیایی همه جانبه چه در بُعد اجتماعی و چه از لحاظ اقتصادی برای قوم خدا به ارمغان آورَد. کسی که به فیض مسیح گناهانش بخشیده میشود، باید این بخشش را در همۀ عرصههای زندگی در عمل به اجرا بگذارد.
پرستش
واژۀ پرستش بهمعنای ابراز تشکر و قدرشناسی قلبی است. در عهدعتیق پرستش در قالب "حمد و ثنا"، "عرض حال"، "تقدیم قربانی"، "نذر کردن" (نه بهمعنای معامله با خدا بلکه ابرازِ عملی تشکر) و "کلاً تقدیم خود"، بیان میشد. عهدعتیق بهکرات بر لزوم پرستشی تأکید میورزید که در آن برگزاری مراسم و آیین جایگزین حالت وجودی شخصی نگردد. اگر فرد صادقانه با تمام قلب خود در حضور خدا حاضر نمیشد، پرستش او مقبول نبود (مزمور ۴۰:۶-۸؛ عاموس ۵:۲۱-۲۴). در واقع پرستش، پاسخ انسان به عملکرد سرشار از فیض و رحمت خداست.
پرستش واکنش انسان به کنش خداست (عبرانیان ۱۳:۱۵ و انجیل مرقس ۱۰:۴۵) و هر چه این واکنش آگاهانهتر صورت گیرد، پرستش با محتواتر میگردد. عهدجدید نیز بهصراحت تقدیم همۀ وجود و زندگی خود به خدا را پرستش قلمداد میکند (رومیان ۱۲:۱). به یک معنا، عملکرد غیر از آن در نقطۀ مقابل پرستش قرار میگیرد. عهدجدید نیز همچون عهدعتیق پرستشی که ما را نسبت به نیازهای نیازمندان بیتفاوت میکند، مزمت مینماید چرا که ابراز لطف و محبت به خدا میباید در خود شخص چنین رویکردهایی را نسبت به دیگران ایجاد کند.
پرستش واکنش انسان به کنش خداست (عبرانیان ۱۳:۱۵ و انجیل مرقس ۱۰:۴۵) و هر چه این واکنش آگاهانهتر صورت گیرد، پرستش با محتواتر میگردد. عهدجدید نیز بهصراحت تقدیم همۀ وجود و زندگی خود به خدا را پرستش قلمداد میکند (رومیان ۱۲:۱). به یک معنا، عملکرد غیر از آن در نقطۀ مقابل پرستش قرار میگیرد. عهدجدید نیز همچون عهدعتیق پرستشی که ما را نسبت به نیازهای نیازمندان بیتفاوت میکند، مزمت مینماید چرا که ابراز لطف و محبت به خدا میباید در خود شخص چنین رویکردهایی را نسبت به دیگران ایجاد کند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر